۱۴۰۰ دی ۲۹, چهارشنبه

سخنرانی مارتین لوتر کینگ درمراسم دریافت جایزه صلح نوبل

خشونت‌پرهیزی به معنای انفعال نیست

توضیح: پانزدهم ژانویه روز “مارتین لوتر کینگ”، رهبر جنبش مدنی، درآمریکاست. ماترتین لوتر کینگ روز چهارم آوریل سال ۱۹۶۸ درشهر ممفیس ایالت میسوری کشته شد. سال۱۹۸۶ در زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان، روز ۱۵ ژانویه تعطیل فدرال اعلام گردید. لوترکینگ هدایتگر فکری وعملی جنبش خشونت‌پرهیزی بود که نه تنها جامعه آمریکا را دگرگون کرد، بلکه شیوه عمل ونظر او الگویی جهانی برای حق‌خواهی شده است. به همین دلیل وبه مناسب روز ۱۵ ژانویه، و بزرگداشت لوترکینگ، وهمچنین اهمیت نکاتی که دراین سخنرانی، به مناسب دریافت جایزه صلح نوبل بیان شده است به فارسی برگردانده‌ام.
کاظم علمداری

نوشته زیر بخشی استخراج شده ازسخنرانی مارتین لوتر کینگ، به مناسبت اعطای جایزه صلح نوبل دراسلو، در۱۰ دسامبر۱۹۶۴ است.

اعلیحضرت، جناب رئیس جمهور، عالیجناب‌ها، خانم‌ها وآقایان

من جایزه نوبل صلح را درلحظه‌ای می‌پذیرم که ۲۲ میلیون سیاه پوست درایالات متحده آمریکا درگیر نبردی خلاقانه برای پایان دادن به شب طولانی بی‌عدالتی نژادی هستند. من این جایزه را به نمایندگی از یک جنبش حقوق مدنی می‌پذیرم که با اراده‌ای استوار وحقیر شمردن ریسک وخطر بزرگ، برای کسب آزادی و بنا نهادن حکومت عادلانه مبارزه می‌کنند. فراموش نمی‌کنم که همین دیروز درشهر بیرمنگام، آلاباما، فرزندان ما که برای برادری فریاد می‌زدند، با شلنگ‌های آتش‌نشانی، سگ‌های درنده‌ی پلیس وحتی مرگ پاسخ داده شدند. من آگاهم که همین دیروز درفیلادلفیا، می‌سی‌سی‌پی، جوانانی که به دنبال کسب حق رای بودند مورد حمله وحشیانه وقتل قرارگرفتند؛ وفقط دیروز بیش از۴۰ عبادتگاه تنها در ایالت می‌سی‌سی‌پی بُمب‌گذاری یا سوزانده شدند، زیرا آنها اماکن امنی را برای کسانی که تبعیض نژادی را نمی‌پذیرفتند ومورد تعرض مخالفان هستند ارائه کردند. من آگاهم که فقر ویران‌کننده وطغیان‌برانگیزی مردم من را گرفتار کرده وآنها را به پایین‌ترین پله نردبان اقتصادی به بند کشیده است.

بنابراین، من باید بپرسم که چرا این جایزه به جنبشی تعلق می‌گیرد که محاصره شده و متعهد به مبارزه بی‌امان است. به جنبشی داده می‌شود که صلح و برادری را که جوهره جایزه نوبل است به دست نیاورده است.

پس از تعمق در این مورد، به این نتیجه رسیدم جایزه‌ای که من ازطرف آن جنبش دریافت می‌کنم، برای به‌رسمیت شناختن عمیق پیامی است که خشونت‌پرهیزی را پاسخی می‌داند به پرسش حیاتی سیاسی و اخلاقی عصر ما – یعنی نیاز انسان به غلبه بر ظلم و خشونت بدون توسل جستن به خشونت و ظلم. تمدن و خشونت مفاهیمی متعارض هستند. سیاه‌پوستان ایالات متحده، به پیروی از مردم هند، نشان داده‌اند که خشونت‌پرهیزی به معنای انفعال نیست، بلکه یک نیروی اخلاقی قدرتمندی است که باعث دگرگونی اجتماعی می‌شود. دیر یا زود همۀ مردم جهان باید راهی برای زندگی در صلح با هم بیابند؛ وازاین طریق، این مرثیه کیهانیِ سرگردان را به سرود خلاقانۀ برادری تبدیل کنند. اگر قراراست این امر تحقق یابد، باید برای تمام درگیری‌های انسانی، راه و روشی به‌کار گرفته شود که انتقام، تجاوز وتلافی درمیان نباشد. پایه و اساس چنین روشی عشق است.

راه پر پیچ و خمی که ازمونتگومری آلاباما به اسلو منتهی شده است گواه این حقیقت است. این راهی است که میلیون‌ها سیاهپوست درآن سفر می‌کنند تا حس جدیدی از کرامت پیدا کنند. همان راهی که عصر جدیدی از پیشرفت وامید را برای همۀ آمریکایی‌ها باز کرده است. راهی که به لایحه جدید حقوق مدنی درآمریکا منتهی شده است، و من متقاعد شده‌ام با وسعت و تداوم یافتن آن سیاه‌پوستان و مردمان سفیدپوست با ایجاد ائتلاف‌هایی برای غلبه بر مشکلات مشترک، به‌طور فزاینده‌ای با هم متحد می‌شوند، و به یک بزرگراه فوق‌العاده عدالت تبدیل خواهد شد.

من امروز این جایزه را با ایمانی پایدار به آمریکا و ایمانی جسورانه به آینده بشر می‌پذیرم. من از پذیرش ناامیدی به عنوان پاسخ نهایی به ابهامات تاریخ خودداری می‌کنم. من از پذیرفتن این ایده امتناع می‌کنم که «هستی» ماهیت کنونی انسان، او را از نظر اخلاقی برای دستیابی به «باید» ابدی که برای همیشه با او روبروست ناتوان می‌سازد. من از پذیرفتن این ایده امتناع می‌کنم که انسان در رودخانه‌ی زندگی تنها شناور است وقادر به تأثیرگذاری بر رویدادهای در حال آشکار شدن برای خود نیست. من از پذیرش این دیدگاه دوری می‌گزینم که بشریت چنان غم‌انگیز به نیمه‌شب بی‌ستاره نژادپرستی و جنگ گره خورده است که طلوع روشن صلح و برادری هرگز نمی‌تواند به واقعیت تبدیل شود.

من از پذیرش این تصور بدبینانه امتناع می‌کنم که ملت‌ها یکی پس از دیگری باید از پلکان نظامی‌گرایانه به سوی جهنم تخریب و نابودی گرمایش هسته‌ای پایین بروند. من معتقدم حقیقت بدون سلاح وعشق بی‌قید و شرط حرف آخر را درواقعیت خواهد زد. به همین دلیل، پذیرش شکست موقت ازشر پیروز، قوی‌تر است. من معتقدم که حتی درمیان انفجار خمپاره‌ها و زوزه‌ی گلوله‌های امروز، هنوز امید به فردایی روشن‌تر وجود دارد. من بر این باورم که عدالت زخمی که در خیابان‌های پر خون ملت‌های ما به زمین افتاده است، می‌تواند با کنارزدن غبار شرم برخیزد تا درمیان فرزندان انسان منصفانه حکمرانی کند.

من جسارت این را دارم که باور کنم همۀ مردم درهمه جا می‌توانند سه وعده غذا در روز برای بدن خود، آموزش وفرهنگ برای ذهن خود، و کرامت، برابری و آزادی برای روحیه خود داشته باشند. من معتقدم که آنچه انسان‌های خودمرکزبین از بین برده‌اند، دیگران می‌توانند آن را بسازند. من هنوز براین باورم که روزی بشر دربرابر قربانگاه‌های خدا سر تعظیم فرود خواهد آورد وبر جنگ و خونریزی پیروز خواهد شد و نیکی انسان رستگاری غیرخشونت‌آمیز حکومت این سرزمین را اعلام خواهد کرد. “و شیر و بره درکنار هم خواهند خوابید و هر کس زیر درخت انگور و انجیر خود خواهد نشست و هیچ کس نخواهد ترسید.” من هنوز باور دارم که ما برمشکلات فائق خواهیم آمد!

این ایمان می‌تواند به ما شهامت بدهد تا با تردید‌های آینده واقع‌بینانه روبرو شویم. این به پاهای خسته ما در روند گام‌های رو به جلو به سوی شهر آزادی، قدرت تازه‌ای خواهد بخشید. هنگامی که روزهای ما با ابرهای کم‌ارتفاع و تاریک‌تر از هزار نیمه‌شب پوشانده می‌شوند، می‌دانیم که در آشفتگی خلاق تمدنی اصیل به‌سر می‌بریم که در تلاش برای تولد است.

امروز من به عنوان یک امانت‌دار، الهام گرفته شده و با فداکاری دوباره به بشریت به اسلو می‌آیم. من این جایزه را از طرف همه مردمان عاشق صلح و برادری می‌پذیرم. من می‌گویم به عنوان یک امانت‌دار می‌آیم، زیرا در اعماق قلبم می‌دانم که این جایزه برای من بسیار بیشتر از یک افتخار شخصی است.

هر بار که پروازی را انجام می‌دهم، همیشه به افراد زیادی توجه می‌کنم که یک سفر موفق را ممکن می‌سازند - خلبانان شناخته شده و خدمه زمینی ناشناخته.

بنابراین شما به خلبانان فداکار مبارزات ما که در هنگام اوج‌گیری جنبش آزادی به مدار زمین، در اتاق کنترل نشسته‌اند، احترام می‌گذارید. شما یک بار دیگر به رئیس لوتولی آفریقای جنوبی احترام می‌گذارید که مبارزاتش برای مردمش، و همراه مردمش، هنوز با وحشیانه‌ترین شیوه ضدانسانی انسان نسبت به انسان مواجه می‌شود.[۱] شما به خدمه زمینی احترام می‌گذارید که بدون تلاش و فداکاری آنها، پروازهای جت به سوی آزادی هرگز نمی‌توانستند زمین را ترک کنند. اکثر این افراد هرگز تیتر اخبار نمی‌شوند و نام آنها درفهرست افراد شاخص وبرجسته ظاهر نمی‌گردد. با این حال، هنگامی که سال‌ها سپری شد و نور فروزان حقیقت بر این عصر شگفت‌انگیزی که درآن زندگی می‌کنیم بتابد - مردان و زنان خواهند دانست و به کودکان نیز آموزش داده می‌شود که چگونه ما سرزمینی زیباتر، مردمی بهتر، تمدن اصیل‌تری داریم. زیرا این فرزندان فروتن خدا حاضر بودند به خاطر عدالت رنج ببرند.

صلح از الماس یا نقره یا طلا گرانبهاتر است.

فکر می‌کنم آلفرد نوبل منظور من را می‌داند وقتی می‌گویم این جایزه را با روحیه نگهدارنده‌ی میراث گرانبهایی که برای صاحبان واقعی آن - همه کسانی که زیبایی برایشان حقیقت و حقیقت برایشان زیبا است – به امانت دارد، می‌پذیرم. آنهایی که درچشمانشان زیبایی برادری وصلح واقعی ازالماس یا نقره یا طلا گرانبهاتراست.

https://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/96666/

——————————-
منبع:  Les Prix Nobel en 1964، ویرایشگر Göran Liljestrand، [بنیاد نوبل]، استکهلم، 1965
[
۱] جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۶۰ به آلبرت جان لوتولی «به خاطر مبارزه بدون خشونت علیه آپارتاید» اعطا شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر